جدول جو
جدول جو

معنی اسستشاره

اسستشاره
مشورت کردن با کسی و نظر او را خواستن، رایزنی، هم فکری
تصویری از اسستشاره
تصویر اسستشاره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اسستشاره

استشاره

استشاره
رای خواهی، سگال خواهی (سگال فکر اندیشه) بنگالش خواستن رای زدن مشورت خواستن مشورت کردن شورکردن، رایزنی صلاح پرسی، جمع استشارات
فرهنگ لغت هوشیار

استشاره

استشاره
نظر دیگری را خواستن، مشورت کردن، رایزنی، مشورت، مفرد استشارات
استشاره
فرهنگ فارسی معین

استشاره

استشاره
استشارت. مشورت خواستن. مشاورت خواستن از کسی. (منتهی الارب). مشاورت کردن خواستن. (زوزنی) : اول استشاره پس استخاره.
لغت نامه دهخدا

استناره

استناره
روشنی خواستن، روشن گردانیدن، پیروزی یافتن روشن شدن، مدد خواستن بشعاع روشنی جستن
فرهنگ لغت هوشیار

استشارت

استشارت
رای خواهی، سگال خواهی (سگال فکر اندیشه) بنگالش خواستن رای زدن مشورت خواستن مشورت کردن شورکردن، رایزنی صلاح پرسی، جمع استشارات
فرهنگ لغت هوشیار

استزاره

استزاره
دیداری خواستن دیدار خواهی دیدار خواستن طلب زیادت کسی کردن
استزاره
فرهنگ لغت هوشیار

استطاره

استطاره
پراکنده خواستن، گرم شدن بازار، شتابان راندن، ترسایندگی
استطاره
فرهنگ لغت هوشیار