نشان دهندۀ آغاز و مبدا چیزی (شخص، حیوان، شیء، حالت، عدد و مانند آن)، از روی، از سر، به حکم، در قبال، در مقابل، در برابر، بر، نشان دهندۀ ابتدای مکان مثلاً از تهران تا اصفهان، از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۳) نشان دهندۀ ابتدای زمان، برای مثال از صبح تا شام، خر ما از کرگی دم نداشت، من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم (سعدی)، اثر، تالیف مثلاً گرشاسب نامه از اسدی طوسی است، نسبت به مثلاً فرزند شما از بقیۀ همکلاسی هایش زرنگ تر است، از مردم، دربارۀ، درمورد، در خصوص، راجع به مثلاً از مدرسه چه خبر؟، به سبب، به علت، به جهت مثلاً گریۀ او از خوشحالی است، چون جامه ها به وقت مصیبت سیه کنند / من موی از مصیبت پیری کنم سیاه (رودکی - ۵۱۰)، برای بیان نوع، جنس، صنف، طبقه و مانند آن به کار می رود مثلاً پیراهنی از پارچۀ اعلا، متعلق به، مال مثلاً این کتاب از من است، به وسیلۀ، با کمک، با مثلاً این وسیله از بهترین مواد اولیه ساخته شده است، از جملۀ، جزء، درشمار مثلاً سعدی از بزرگان شیراز است، از سوی، از جانب، از طرف، نشان دهندۀ منشا چیزی مثلاً کارون از ارتفاعات زردکوه سرچشمه می گیرد، تو را عدل نوشیروان است و از تو / غلامانت را تاج نوشیروانی (فرخی - ۳۷۱)، نشان دهندۀ تفکیک، تمایز یا تشخیص مثلاً پس از قبولی در آزمون سر از پا نمی شناخت، از جهت، از حیث، از لحاظ، از نظر، برای مثال از شما دو چشم یک تن کم / وز شمار خرد هزاران بیش (رودکی - ۵۰۴)، نشان دهندۀ جزئی از یک کل مثلاً دو سال از دوران حبس می گذشت، به، در، اندر، برای مثال توانگر به نزدیک زن خفته بود / زن از خواب شلپوی مردم شنود (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۰)، به جای کسرۀ اضافه به کار می رفت، برای مثال رودکی استاد شاعران جهان بود / صد یکی از وی تویی کسائی پرگست (کسائی - صحاح الفرس - ۴۲و۴۳)،