معنی اختیار دادن اختیار دادن آزادی دادن به کسی جهت برگزیدن چیزی یا انجام دادن کاری، مختار کردن تصویر اختیار دادن فرهنگ فارسی عمید
اختیار دادن اختیار دادن توان دادن مختار کردن کسی را اختیار بخشیدن قدرت دادن کسی را بر انجام کاری فرهنگ لغت هوشیار
اختیار دادن اختیار دادن تخییر. مختار کردن. قدرت دادن کسی بر انجام کاری: کنون مر ترا دادم این اختیار ازین هر دوبگزین یکی را بکار. فردوسی. وقت ترحم است کنون ای نسیم صبح کان شوخ اختیار بدست نقاب داد. بیدل لغت نامه دهخدا