معنی ابتلا - فرهنگ فارسی عمید
معنی ابتلا
- ابتلا
- در بلا افتادن، دچار شدن به بیماری، گرفتاری، رنج، سختی
تصویر ابتلا
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ابتلا
ابتلا
- ابتلا
- آسیب دیدگی، دچاری، آزمودن، پرسیدن و آگاهی یافتن دچار شدن گرفتار شدن در بلا افتادن، آزمودن امتحان کردن آزمایش کردن، گرفتاری مصیبت
فرهنگ لغت هوشیار
ابتنا
- ابتنا
- پی افکندن خانه ساختن، فرزند یابی نهادن پی افکندن ساختن بنا کردن بنا گذاشتن بر آوردن (خانه و مانند آنرا)، آوردن زن را بخانه
فرهنگ لغت هوشیار
ابتلال
- ابتلال
- ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ابتلاع
- ابتلاع
- به گلو فروبردن اباریدن فرو بردن به حلق و گلو بلع بگلو فرو بردن بلعیدن فرو دادن تو دادن قورت دادن، بلعیدن
فرهنگ لغت هوشیار