جدول جو
جدول جو

معنی هم جامه

هم جامه
کسی که با دیگری در یک بستر بخوابد، هم بستر، هم رختخواب، برای مثال نه بیگانه گر هست فرزند و زن / چو هم جامه گردد شود جامه کن (نظامی۵ - ۸۲۳)
تصویری از هم جامه
تصویر هم جامه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هم جامه

هم جامه

هم جامه
هم زیست. دوتن که وسایل زندگی و جامۀ مشترک دارند، هم خواب. دو تن که در یک بستر خوابند:
نه بیگانه گر هست فرزند و زن
چو هم جامه گردد شود جامه کن.
نظامی
لغت نامه دهخدا

آهن جامه

آهن جامه
آهنی باشد تنک بعرض دو انگشت یا بیشتر که بدان تخته های صندوق و جز آنرا با یکدیگر پیوند دهد و بمیخ بدوزند فش بش پش گام
فرهنگ لغت هوشیار

پی جامه

پی جامه
نوعی شلوار گشاد که زنان هند پوشند، جامه ای گشاد و سبک مرکب از نیم تنه و شلوار بند دار که در خانه و هنگام خواب پوشند پیژاما
فرهنگ لغت هوشیار