جدول جو
جدول جو

معنی گل کوکب

گل کوکب
کوکب، گلی زینتی پر پر و به رنگ های سرخ، زرد، سفید و بنفش که از طریق پیاز زیاد می شود
تصویری از گل کوکب
تصویر گل کوکب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گل کوکب

گل کوبی

گل کوبی
لگد کردن گُل ها، سیر و گشت در اول بهار در میان گلزار، گلگشت
گل کوبی
فرهنگ فارسی عمید

گلیکوکل

گلیکوکل
ساده ترین اسید امینه (منوپپتید) است که دارای دو اتم کربن میباشد. یک کربن آن متعلق به عامل اسیدی است و کربن دیگر کربن رادیکال این جسم است که بان یک عامل امین و دو ئیدرژن متصل است. مزه اش شیرین است و در صفرا نیز وجود دارد. گلیکوکل تنها اسید امینه ایست که برنورپلاریزه بی تاثیر است چون کربن نا متقارن در فرمولش ندارد گلیسین
فرهنگ لغت هوشیار

گل کوبی

گل کوبی
لگد مالی گلها، سیر در میان گلزار در اول بهار: خدایگان جمال و خلاصه خوبی بباغ عقل درآمد برسم گل کوبی. (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار

حش کوکب

حش کوکب
موضعی است در بیرون مدینه به جانب بقیع، و عثمان آنجا را بخرید و بر قبرستان بقیع بیفزود، و کوکب نام مردی از انصار بوده که بدان اضافه شده است. (معجم البلدان) (عقد الفرید ج 5 ص 43)
لغت نامه دهخدا

طول کوکب

طول کوکب
عبارت از قوسی است از فلک البروج که از اول حمل شروع میشود و بمکان کوکب میرسد و آن را تقویم کوکب نیز نامند چنانکه اگر مکان کوکب حقیقی باشد طول حقیقی خواهد بود و اگر مرئی باشد طول هم مرئی خواهد بود. و اگر مکان کوکب بر نفس اول حمل باشد درین هنگام آن را تقویمی نخواهد بودو حرکتی را که بدان کوکب قوس موسوم به طول را قطع میکند، حرکت تقویمی و حرکت طولی نامند و گاهی طول بر این حرکت نیز اطلاق شود، و معنی مکان کوکب در ذیل کلمه مکان یاد خواهد شد انشأاﷲ. آنچه از تصانیف فاضل عبدالعلی بیرجندی مستفاد میشود چنین است. و در توضیح التقویم مسطور است که طول کوکب را چنانچه مسمی به تقویم کوکب کنند مسمی بهیئت کوکب نیز کنند - انتهی
لغت نامه دهخدا

گل کوزه

گل کوزه
گلی را گویند که در کوزه ها گذاشته به مجلس آورند، مانند: نسرین و نرگس. (انجمن آرا). نسرین. (برهان) (جهانگیری). گل نسرین که گل مشکی نیزگویند و به هندی سیوتی خوانند. (فرهنگ رشیدی). گلی سفید مشابه گل نسرین مگر قدری از آن کلان باشد و در خوشبویی کم. (غیاث). گل سفید. (آنندراج) :
کنون خالی نباید کوزه از می چون گل کوزه
پر از شبنم شد ارچه پر نگردد کوزه از شبنم.
میرخسرو (از آنندراج).
در گل کوزه نگر تا باد را در کوزه کرد
یاسمن آن دیده بهر خنده دندان کرده باز.
خسرو (از فرهنگ رشیدی).
گل کوزه ز دور چرخ گردان
ندید از خاک پاک سندگردان.
خسرو دهلوی.
، بعضی تصریح کرده اند که گل کوزه و گل صدبرگ که گلی است دیگر زرد و سرخ رنگ فارسی هندوستان است. و بعضی اطبای این زمان در این دیار گل نسرین همین گل کوزه را گویند و بعضی نسترن خوانند و گلقند آنرا بهتر از گلقندگل سرخ دانند. (آنندراج) ، نرگس را هم گفته اند چه قلم آنرا در کوزه ها کرده در خانه نهند. (برهان)
لغت نامه دهخدا

گل کوبی

گل کوبی
مُرَکَّب اَز: گل + کوب، کوبیدن + ی، پسوند حاصل مصدر، اسم معنی، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، سیر و گشتی باشد که در اول بهار کنند و آن چنان بود که مقدم بر جمیع گلها گل زردی بشکفد و مردمان از آن گل بسیار بچینند و بر باغها رفته در حوضهای باغ ریزند و جشن کنند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی)، سیر و گردش در باغ در فصل بهار. (ناظم الاطباء) :
خدایگان جمال و خلاصۀ خوبی
به باغ عقل درآمد برسم گل کوبی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

گچ کوب

گچ کوب
کسی که گچ نخاله کوبد کوبنده گچ، قسمی تخماق که با آن گچ کوبند و آن آلتی است و زین و درشت دارای دسته، از حرکات زمینی در ورزش ژیمناستیک و آن نیم پشتکی است که پاها در هنگام فرود آمدن بسته است
فرهنگ لغت هوشیار