جدول جو
جدول جو

معنی کراتن

کراتن
عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتن، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، برای مثال همی بستد سنان من روان ها همچو بویحیی / همی برشد کمیت من به تاری همچو کراتن (فرقدی - لغتنامه - سنان)
تصویری از کراتن
تصویر کراتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کراتن

کراتن

کراتن
عنکبوت: (مگس را پرده کی بر گیرد آنگه که اندر پرده کراتن افتاد) (قوامی رازی)
کراتن
فرهنگ لغت هوشیار

کراتن

کراتن
عنکبوت. کارتن. کارتنه. دیوپا. کارتنگ. کره تن. کروتنه. کراتین. (فرهنگ فارسی معین) :
مگس را پرده کی برگیرد آنگه
که اندر پردۀ کراتن افتاد.
قوامی رازی (از فرهنگ فارسی معین).
رجوع به کراتین، عنکبوت و کارتنه شود
لغت نامه دهخدا

کارتن

کارتن
جعبۀ مقوایی که برای بسته بندی اجناس مختلف به کار می رود، جلد مقوایی، پوشه
کارتن
فرهنگ فارسی عمید

کارتن

کارتن
تننده، در علم زیست شناسی عَنکَبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتَن، تارتَنَک، کاربافَک، کارتَنَک، شیرمَگَس، مَگَس گیر، تَنَندو، کَراتَن
کارتن
فرهنگ فارسی عمید

کروتن

کروتن
درختچه ای با شیرۀ تند که دانه و روغن آن مصرف دارویی دارد
کروتن
فرهنگ فارسی عمید

کراتر

کراتر
فرانسوی قریب در فرهنگ زمین شناسی واژه برابر را دهانه آتشفشان آورده - که دهانه آتشفشان همانندی دارد با دوستگانی (گونه ای جام) دوستگانی
فرهنگ لغت هوشیار