جدول جو
جدول جو

معنی قطره فشان

قطره فشان
قطره فشاننده، آنچه مایعی از آن قطره قطره افشانده شود، آنچه از آن قطره فروریزد
تصویری از قطره فشان
تصویر قطره فشان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قطره فشان

قطره فشان

قطره فشان
آنچه از آن قطره فرو ریزد ریزنده، بخشنده، رونده پوینده: براه دوست چو سالک شدیم قطره فشان نشان آبله در راه جستجو شستیم
فرهنگ لغت هوشیار

قطره افشان

قطره افشان
آنچه از آن قطره فرو ریزد ریزنده، بخشنده، رونده پوینده: براه دوست چو سالک شدیم قطره فشان نشان آبله در راه جستجو شستیم
فرهنگ لغت هوشیار

قطره چکان

قطره چکان
لوله باریک شیشه ای است که یک انتهای آن خیلی باریک تر شده است و انتهای دیگر آن بلوله پلاستیکی سربسته متصل میباشد و برای آنکه اندازها قطره ها متساوی باشد باید قائم نگهدارند
فرهنگ لغت هوشیار

قطره چکان

قطره چکان
آلتی شیشه ای یا پلاستیکی برای برداشتن یا ریختن مقدار خیلی کمی از یک مایع
فرهنگ فارسی عمید

قطره فشاندن

قطره فشاندن
قطره زدن:
به راه دوست چو سالک شدیم قطره فشان
نشان آبله در راه جستجو شستیم.
سالک یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا