جدول جو
جدول جو

معنی قدنما

قدنما
آنچه تمام قدوبالای فرد را نشان دهد مثلاً آیینه قدنما
تصویری از قدنما
تصویر قدنما
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قدنما

قدنما

قدنما
آنچه قد شخص را نشان دهد یا (آینه) آیینه قدنما. آیینه ای که تمام قد و بالای انسان را نشان دهد آینه قدی
فرهنگ لغت هوشیار

قدنما

قدنما
آنچه بالا را بنمایاند. آنچه قد از آن دیده شود.
- آینۀ قدنما، آینه ای که تمام اندام در آن دیده شود. آینۀقدّی
لغت نامه دهخدا

بدنما

بدنما
هر چیزی که در نظر خوب نیاید، آنچه صورت ظاهرش خوشایند نباشد، بدنمود
بدنما
فرهنگ فارسی عمید

بدنما

بدنما
بدشکل و بی ظرافت و کریه المنظر و زشت. (ناظم الاطباء). چیزی که نمود خوب نداشته باشد. بدنمود. (از آنندراج). که خوش شکل نباشد. که بچشمها بد آید. (از یادداشتهای مؤلف) :
پاک بود از شهوت و حرص و هوی
نیک کرد او لیک نیک بدنما.
مولوی.
مدان بد، هر آن بدنمایی که هست
که آن نیز نیکوست جایی که هست.
امیرخسرو.
برشع، مرد گول دفزک بدنما و بدخو. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا