معنی فیصل دادن
- فیصل دادن
- فیصله، به انجام رساندن کارها، خاتمه دادن، فیصله دادن
واژههای مرتبط با فیصل دادن
فیصل دادن
- فیصل دادن
- فرجام دادن حل و فصل کردن (امور)
فیصله دادن
- فیصله دادن
- به انجام رساندن کارها، خاتمه دادن
فیصله دادن
- فیصله دادن
- به فرجام رسانیدن حل و فصل کردن (امور)
فیصله دادن
- فیصله دادن
- دعوا و مرافعه ای را خاتمه دادن
تفصیل دادن
- تفصیل دادن
- دراز کردن سخن سخن گستردن، بخش بخش کردن شرح دادن بسط دادن
صیقل دادن
- صیقل دادن
- زدودن، جلا دادن، صیقل زدن
فرصت دادن
- فرصت دادن
- وقت و مجال دادن به کسی برای انجام کاری
فاصله دادن
- فاصله دادن
- میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
صیقل دادن
- صیقل دادن
- مالیدن زدودن پرداخت کردن
