جدول جو
جدول جو

معنی غلط گیر

غلط گیر
آنکه غلط های یک متن چاپی را اصلاح می کند، نمونه خوان، آنچه با آن غلط های یک متن را اصلاح می کنند مثلاً لاک غلط گیر
تصویری از غلط گیر
تصویر غلط گیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غلط گیر

غلط گیر

غلط گیر
ناقد. نقدکننده، مصحح. تصحیح کننده. آنکه نوشته و گفتۀ دیگران را تصحیح کند
لغت نامه دهخدا

غلط گیری

غلط گیری
شغل و عمل غلط گیر، گرفتن غلط در نوشته یا گفتۀ کسی
غلط گیری کردن: تصحیح کردن غلط های متن چاپی
غلط گیری
فرهنگ فارسی عمید

غلط گیری

غلط گیری
تصحیح نوشته یا گفته کسی. یا غلط گیری کتاب یا مقاله. اغلاط چاپی کتاب یا مقاله را روی اوراق نمونه مطبعه تصحیح کردن
فرهنگ لغت هوشیار

چله گیر

چله گیر
انگشتانه ای از پوست که تیر اندازان انگشت ابهام در آن کنند زهگیر
چله گیر
فرهنگ لغت هوشیار

غلط بین

غلط بین
آنکه در دیدن یا اندیشیدن خطا و اشتباه کند، غلط بیننده
غلط بین
فرهنگ فارسی عمید