معنی عطسه کردن عطسه کردن خارج کردن هوا از بینی و دهان با شدت و صدا، اشنوسه کردن، عطسه زدن، خفیدن، عطاس تصویر عطسه کردن فرهنگ فارسی عمید
عطسه کردن عطسه کردن عارض شدن عطسه. (فرهنگ فارسی معین). عطسه دادن. عطسه زدن. خفیدن. زفرافیدن لغت نامه دهخدا
پرسه کردن پرسه کردن بعیادت رفتن پرسش و تعقد کردن: (صحت ارخواهی در این دیر کهن خستگان بینوا را پرسه کن) (ابوالقاسم مفخری) فرهنگ لغت هوشیار
پیسه کردن پیسه کردن دو رنگ کردنسیاه و سفید کردن ابلق ساختن: عدل تو سایه ایست که خورشید را ز عجر امکان پیسه کردن آن نیست در شمار. (انوری) فرهنگ لغت هوشیار