معنی سیمه سار سیمه سار سراسیمه، هراسان، سرگردان، آشفته و سرگشته، شوریده حال، پریشان حواس تصویر سیمه سار فرهنگ فارسی عمید
سیاه سار سیاه سار سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند فرهنگ فارسی عمید
آسیمه سار آسیمه سار آسیمه سر. سرآسیمه. آسیمه: من از بهر آن بچه آسیمه سار همی گردم اندر جهان سوگوار. شمسی (یوسف و زلیخا). و رجوع به آسیمه و آسیمه سر و سرآسیمه شود لغت نامه دهخدا
سیاه سار سیاه سار تساچه، تمساح، انسان، قلم تحریر، (ناظم الاطباء)، رجوع به سیاسر و سیه سر شود لغت نامه دهخدا