جدول جو
جدول جو

معنی سالار خوان

سالار خوان
خوان سالار، سفره چی، سرپرست سفره خانه، رئیس آشپزخانه
تصویری از سالار خوان
تصویر سالار خوان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سالار خوان

سالار خوان

سالار خوان
خوانسالار باشد که سفره چی است و در هندوستان چاشنی گیر خوانند. (برهان). بکاول و چاشنی گیر. (آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه). چاشنی گیر و بترکی بکاول خوانند. (جهانگیری). مائده سالار. حاکم مطبخ:
بیاراست سالار خوان از بره
هم از خوردنیها که بد یکسره.
فردوسی.
خورشید گویی از نو سالار خوان او شد
کاورا ز ماهی اکنون بریان تازه بینی.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 442).
جد تو پیرشاه فریبرز رفته هم
بغداد وبصره دیده و مطلق عنان شده.
خاقانی (دیوان ص 401 چ سجادی).
رجوع به خوانسالار و سالار شود
لغت نامه دهخدا

سالار خواه

سالار خواه
خواهنده سالاری آنکه در پی منصب فرماندهی باشد
سالار خواه
فرهنگ لغت هوشیار

سالارخواه

سالارخواه
خواهندۀ سالاری. جویندۀ منصب. آنکه در پی منصب فرماندهی باشد:
بزرگان پیاده شدند از دو روی
چه سالارخواه و چه دیهیم جوی.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 191)
لغت نامه دهخدا