جدول جو
جدول جو

معنی خرمن گدا

خرمن گدا
کسی که برای گدایی بر سر خرمن ها می رود، گدای سر خرمن
تصویری از خرمن گدا
تصویر خرمن گدا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خرمن گدا

خرمن گدا

خرمن گدا
کنایه از تودۀ غله ای است که خوشه چینان جمع کرده باشند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

خرمن گدای

خرمن گدای
گدای خرمن. آنکه بر سر خرمنها بگدائی رود. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) :
زهی جوفروشان گندم نمای
جهان گرد شبکوک خرمن گدای.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

خرمن گاه

خرمن گاه
جایی که خرمنها را برای کوبیدن در آنجا گرد کنند محل کوفتن خرمن
خرمن گاه
فرهنگ لغت هوشیار

خرمن گاه

خرمن گاه
قطعه زمینی سخت و هموار در کنار مزرعه که در آنجا گندم یا جو درو شده را به وسیلۀ خرمن کوب می کوبند تا کاه از دانه جدا شود
فرهنگ فارسی عمید

خرمن گدایی

خرمن گدایی
عمل خرمن گدای:
با زبان گندمین از بی نوایی فارغم
خوشه ای دارم که از خرمن گدایی فارغم.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خرمن گاه

خرمن گاه
جای کوفتن خرمن. (از ناظم الاطباء). جرین. داس. بَیْدَر. (منتهی الارب) :
تخم تا در زمین نماند سه ماه
بر از او کی خوری به خرمنگاه ؟
سنائی.
همچنین در ایام فرس آنرا کرج بوهین کره خوانده اند یعنی خرمنگاه کرج. (از تاریخ قم ص 33). خبور، خرمنگاه گندم و مانند آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

خرمن کلا

خرمن کلا
دهی از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در هزاروپانصدگزی خاور آمل و یک هزارگزی شوسۀ آمل به بابل. دشت، معتدل، مرطوب. آب از رودگرمرود هراز. محصول آن برنج، صیفی، حبوبات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو. در تابستان اغلب سکنه به ییلاقات چلاو می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا