معنی چار
- چار
- مخفف چهار
علاج، درمان
مکر، حیله
تدبیر، گزیر،برای مثال خردمند از خرد جوید همه چار / به دست چاره بگذارد همه کار (فخرالدین اسعد - ۱۱۴)
کورۀ آجرپزی، کورۀ سفال پزی، داش
چار و ناچار: خواه و ناخواه، ناگزیر، لاعلاج،برای مثال چاره آن شد که چاروناچارش / مهربانی بود سزاوارش (نظامی۴ - ۶۳۸)
