جدول جو
جدول جو

معنی آیینه کروی

آیینه کروی
نوعی آیینۀ که بخشی از یک کرۀ تو خالی را تشکیل می دهد
تصویری از آیینه کروی
تصویر آیینه کروی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آیینه کروی

آیینه کاری

آیینه کاری
نوعی تزیین داخلی ساختمان که بوسیله آیینه های کوچک و نشاندن آنها بر دیوار و سقف اشکال هندسی و گل و بته های مختلف ایجاد کنند، مجموع آیینه های کوچکی که برای تزیین بدیوار و سقف نشانده باشند
فرهنگ لغت هوشیار

آیینه فروز

آیینه فروز
آنکه آیینه روشن کند روشنگر صیقل آینه افروز
آیینه فروز
فرهنگ لغت هوشیار

آیینه رومی

آیینه رومی
آیینِۀ چینی، آیینه ای که از قطعۀ آهن یا فولاد صیقل شده می ساخته اند، آیینِۀ تال، آیینِۀ حَلَبی، آیینِۀ رویین
آیینه رومی
فرهنگ فارسی عمید

آیینه کاری

آیینه کاری
نوعی تزیین داخلی ساختمان، با چسباندن قطعه های کوچک آیینه به شکل های هندسی و گل و بته های مختلف
آیینه کاری
فرهنگ فارسی معین