آکندن، انباشتن، پر کردن، گنجاندن، جا دادن، برای مثال آنکه اندر جهان ندارد گنج / چون توان آگنیدنش در کنج (اوحدی - ۵۷۹)، دفن کردنآکندن، انباشتن، پُر کردن، گنجاندن، جا دادن، برای مِثال آنکه اندر جهان ندارد گُنج / چون توان آگنیدنش در کُنج (اوحدی - ۵۷۹)، دفن کردن