جائی که آفتاب بر آن تابد، بَرآفتاب، آفتاب گاه، مشراق، مشرقه، بتو، مقابل نَسا، نَسار، نَسَر: در موسم زمستان سعدی دو چیز خواهد با روی ْآفتابی در آفتاب روئی، سعدی، ، ( با روئی چون آفتاب، با صورتی سخت جمیل
نهایت پیری، نزدیکی زمان مرگ، برای مِثال افتاد بر آفتاب گردم / نزدیک شد آفتاب زردم (نظامی۳ - ۴۴۸)، هنگام غروب آفتاب، نزدیک غروب که آفتاب رنگ پریده به نظر آید، ایوار