جدول جو
جدول جو

معنی آژندیدن

آژندیدن
پر کردن درزهای سنگ یا آجر با گل یا ملاط، کشیدن گل روی سنگ یا آجر هنگام ساختن دیوار
تصویری از آژندیدن
تصویر آژندیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آژندیدن

آژندیدن

آژندیدن
آژندن. ملات و گل میان دو خشت یا آجر و سنگ گستردن دوسانیدن آن دو را
لغت نامه دهخدا

آفندیدن

آفندیدن
جنگ کردن، پیکار کردن، برای مِثال در دل او آن نصیحت کار کرد / ترک آفندیدن و پیکار کرد (لبیبی - لغتنامه - آفندیدن)، دشمنی کردن، خصومت ورزیدن
آفندیدن
فرهنگ فارسی عمید

آژندیده

آژندیده
سنگ یا آجر که ملاط روی آن کشیده شده، به ملاط کرده
آژندیده
فرهنگ فارسی عمید

آفندیدن

آفندیدن
اَفندیدن.
جنگ کردن. جدال و عداوت و خصومت ورزیدن:
در دل او آن نصیحت کار کرد
ترک آفندیدن و پیکار کرد.
لبیبی
لغت نامه دهخدا

اژندیدن

اژندیدن
گل و ملاط میان دو خشت و جز آن گستردن، پیوستن آن دو را. آژندیدن
لغت نامه دهخدا