جدول جو
جدول جو

معنی انبارک

انبارک
در دورۀ ساسانیان، محل نگه داری اسلحه و مهمات سپاهیان
تصویری از انبارک
تصویر انبارک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انبارک

انبارک

انبارک
دهی است از بخش اهرم شهرستان بوشهر با 263 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرماست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، در شواهد زیر ظاهراً اصطلاح طبی است و معنی علت یا ’اختلال در عضوی که باعث بروز مرض در عضوی دیگر شود’ می دهد: آب که بچشم فرود آید اگر بابتدا بود و علامات پدید آمده بود و دیدار هنوز بازناداشته بود علاج پذیر بود و آسان بود و بازچن (چون) مستحکم شده بود و دیدار بازداشته بود علاج دشوار بود و این بیماری خاص بود و بانبازی معده بود... (هدایهالمتعلمین چ دانشگاه مشهد صص 280- 281) .آفتها که بانبازی دیگر افتد یا به انبازی دماغ یا به انبازی دیگر افتد یا به انبازی نخاع یا به انبازی دل یا به انبازی دیگر احشاء. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

انبارش

انبارش
پر کردن انباردن، چیزی که جوف چیز دیگر را بدان پر کنند حشو
انبارش
فرهنگ لغت هوشیار

انبارش

انبارش
پر کردن به صورت مداوم و مکرر، پرکردنی، هرچه که درون چیزی را با آن پر کنند
انبارش
فرهنگ فارسی عمید

انباره

انباره
دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره می شود، آکومولاتور، خازن
انباره
فرهنگ فارسی عمید

انباره

انباره
دستگاهی که می توان در آن برق ذخیره کرد و در هنگام لزوم از آن استفاده کرد، آکومولاتور
فرهنگ فارسی معین

انبارش

انبارش
انبار کردن، چیزی که درون چیز دیگر را با آن پر کنند، حشو
انبارش
فرهنگ فارسی معین