معنی افشار افشار افشارده، پسوند متصل به واژه به معنای افشرده مثلاً دست افشار، مشت افشار، افشارنده، افشرنده، کمک، معاون، پسوند متصل به واژه به معنای رفیق مثلاً دزد افشاراز خانه های تخته نرد، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور تصویر افشار فرهنگ فارسی عمید