جدول جو
جدول جو

معنی اژدرانداز

اژدرانداز
وسیله ای شبیه لولۀ توپ های بزرگ برای پرتاب کردن اژدر
تصویری از اژدرانداز
تصویر اژدرانداز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اژدرانداز

اژدرانداز

اژدرانداز
آلتی است دراز شبیه بلولۀ توپهای بزرگ که در کشتی های اژدرافکن برای انداختن ترپیل بطرف کشتی های دشمن تعبیه کنند. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا

اژدر انداز

اژدر انداز
آلتی است دراز شبیه به لوله توپهای بزرگ که در کشتیهای اژدر افکن برای انداختن اژدر به طرف کشتیهای دشمن تعبیه میکنند
فرهنگ لغت هوشیار

قادرانداز

قادرانداز
تیرانداز و کمانداری را گویند که تیر او خطا نکند. (برهان) (ناظم الاطباء). و مخفف آن قدرانداز یعنی بی خطاء:
کمند قادراندازان ندارد چین گیرائی
شود گر جمع صد کاکل پریشانم نمیسازد.
ظهوری (فرهنگ نظام از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

قدرانداز

قدرانداز
شخصی باشد کماندار که تیرش خطا نخورد. (برهان). تیرانداز حکمی که تیرش خطا نکند. (آنندراج). قادرانداز:
میدهی از جا کمانداری اگر سستی کنی
از قدراندازی تیر بلاغافل مباش.
میرزارضی دانش (از آنندراج).
گو که این صف شکنان قصد ضعیفان نکنند
که در این قافله گاهی قدراندازی هست.
ملانظری نیشابوری (از آنندراج).
ازقضا چشم سیاه تو به یادم آمد
قدرانداز نگاه تو به یادم آمد.
صائب (از آنندراج).
رجوع به قادرانداز شود
لغت نامه دهخدا