معنی نفس تنگی - فرهنگ فارسی عمید
معنی نفس تنگی
نفس تنگی
مرضی که شخص به سبب آن به سختی نفس می کشد، ضیق النفس، نفس تنگ بودن
تصویر نفس تنگی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نفس تنگی
نفس تنگی
نفس تنگی
توسک مرضی که مبتلای بدان بسختی نفس میکشد ضیق النفس
فرهنگ لغت هوشیار
نفس تنگی
نفس تنگی
بیماری ضیق النفس. (ناظم الاطباء). عسرالنفس. تنگی نفس. ضیق النفس. (یادداشت مؤلف). آسم
لغت نامه دهخدا
نفس تنگ
نفس تنگ
عبارت از زمانی که به یک چشم زدن بگذرد. (آنندراج). یک لحظه. یک چشم به هم زدن. (ناظم الاطباء). کنایه از زمانی است که در یک چشم برهم زدگی بگذرد. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
نظر تنگی
نظر تنگی
کوته بینی ژکوری زفتی کوته نظری دون همتی مقابل بلند نظری، بخل امساک
فرهنگ لغت هوشیار
نان تنگی
نان تنگی
کمیابی نان. قحطی. خشکسالی: از این مرد ما را زیانها رسید ز نان تنگی آفت به جانها رسید. نظامی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.