جدول جو
جدول جو

معنی می زده

می زده
کسی که شراب بسیار خورده و دیگر نتواند بخورد، شراب زده، برای مثال می زدگانیم ما در دل ما غم بود / چارۀ ما بامداد رطل دمادم بود (منوچهری - ۱۷۹)
تصویری از می زده
تصویر می زده
فرهنگ فارسی عمید