جدول جو
جدول جو

معنی مواطن

مواطن
موطن ها، وطن ها، میهن ها، زادگاه ها، جمع واژۀ موطن
تصویری از مواطن
تصویر مواطن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مواطن

مواطن

مواطن
جمع موطن، جایباش ها میهن ها زاد بومان جمع موطن وطنها میهن ها
مواطن
فرهنگ لغت هوشیار

مواطن

مواطن
جَمعِ واژۀ موطن. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ موطن: مواطن مکه، مواقف آن. مواطن حرب، مشاهد آن. (یادداشت مؤلف) : لقد نصرکم اﷲ فی مواطن کثیره. (قرآن 25/9). رجوع به موطن شود
لغت نامه دهخدا

بواطن

بواطن
باطن ها، پنهان ها، اندرون ها، درون چیزها، داخل چیزها، جمعِ واژۀ باطن
بواطن
فرهنگ فارسی عمید

مواطی

مواطی
جمع موطی جایهای قدم قدمگاهها: (... و مواضع و مواطی دم و قد خویش بشناسد) (مرزبان نامه. تهران. چا. 130: 1)
مواطی
فرهنگ لغت هوشیار