ریش بز (گویش خراسانی) شنگ شنگ چمنی لوشنگ لالوشنگ آلاشنگ (گویش اسپهانی) یکی از گونه های شنگ که آن را شنگ چمنی نیز می گویند، اسپیره لحیه الحمار. پرسیاوشان
شنگ. ریش بز. ریش بز خالدار. الاله شنگ و آن گیاهی است. (منتهی الارب). قستوس. سکوس. سقواص. اذناب الخیل. اسفلنج. نباتی است که در او قبضی است و گل او قویتر از برگ باشد. (مفاتیح). صاحب بحرالجواهر گوید:...، ریش بز و هو من الحشائش المعروفه بارد فی الاولی یابس فی الثانیه یشد الاعضاء و ینفع القروح الخبیثهالعتیقه خصوصاً قروح الرئه و عصارته ینفع من نفث الدم و نزفه یقوی المعده و هو من انفع الادویه لقروح الامعاء و یحبس البطن و یلصق الجراحات العظمیه اذا وضع علیها و ان کان قد انقطع معها عصب. صاحب اختیارات بدیعی گوید: نباتی است که به رومی آن را هوفسطیداس خوانند به پارسی اسپلنج خوانند و به عربی اذناب الخیل خوانند و به اصفهانی شنگ گویند قابض و یابس بود و خون رفتن بینی بازدارد و از آن رحم و مجموع اعضا. و نیکوترین آن تازه بود و طبیعت آن سرد بود در اول و خشک بود تا سوم و گویند در دویم و گویند گرم بود در اول اعضا را سخت کند از بهر این است که در تریاق مستعمل است و در وی قبضی بود مانند تخم گل و ورق خشک آن ریشهای کهن را نافع بود و اصل وی چرک گوش را نافع بود وپاک گرداند و ریش شش را مفید و عصارۀ وی نفث دم و نزف آن را سود دهد و مقوی معده بود و سودمندترین چیزها بود جهت قرحۀ امعا، و شکم ببندد و جراحتهای عظیم را سودمند بود و به اصلاح آورد چون بر آن نهند اگر چه عصب منقطع شده باشد و بدل آن تخم گلنار است به وزن آن -انتهی. ابوریحان گوید: ذکر او در ذال در ذنب الخیل گذشت. ’بی’ گوید سرد است در اول خشک است در نهایت درجۀ دوم. برگ او جراحات را فراهم آورد. شکوفۀ او از برگ بقوت زیادت است. اگر با شراب خورند قروح امعا را نافع بود و معده را تقویت کند و ردع سودا بکند. خوردن و ضماد کردن عصارۀ او جراحات بد و اطلاق شکم را مفید بود و خونی که از دماغ نازل شود سد کند. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). حکیم مؤمن در تحفه گوید: دواء مختلف فیه است نزد انطاکی و جمعی دیگر. نباتی است برگش مثل برگ گندنا و قلیل العدد و مفروش بر زمین و در اصفهان شنگ (به سکون نون) نامند و مانند سبزیهامیخورند و حنین بن اسحاق و جمعی دیگر گویند که دیسقوریدوس قسیوس دانسته و قول او معتبر است و آن نباتی است شبیه به درخت کوچکی و شاخهای او صلب و برگش مستدیر و با زغب و صلابت و گلش شبیه به گلنار و قسمی از آن سفید و نزدیک بیخ او نوعی از طراثیث میروید مایل به سرخی روشن و بعضی سفید وبعضی اشقر می باشد و به رومی آن طرثوث را هوفسطیداس نامند و به یونانی ابوقیطس. او از جمیع اجزای نبات قسیوس قوی تر است و مراد ازعصارۀ لحیه التیس عصارۀ طرثوث مذکور است. در آخر اول سرد و در سیم خشک و قابض و از اجزای تریاق فاروق و قاطع نفث الدم و حیض و اسهال مراری و دموی و رافع قرحۀ امعاء و ریه و ضماد او مقوی اعضای ضعیفه و فم معده و جگر و در سایر افعال قوی تر از اقاقیا و قدر شربت از عصارۀ او تا سه درهم و از برگ و گل او تا چهار درهم و ذرور برگ و گل آن جهت التیام جراحات و رفعتعفن آن و گل او با موم و روغن جهت سوختگی آتش و اورام حارّه و خوردن آن جهت قرحۀ امعاء و تقویت معده و منع ریختن مواد به او نافع و مضر گرده و مصلحش عناب و بدلش حضض و اقاقیا است. و ابی خالد افریقی و امین الدوله و جمعی دیگر بیان کرده اند که شاخهایی است بی برگ و مایل به سرخی و درخشندگی و سرخی او مایل به سیاهی و بقدر شبری و اکثر آن در تحت زمین و چهار انگشت او از زمین پیداست و در شوره زارها میروید و این قول اصح مینماید چه بیخ گیاه مذکور نوعی از طراثیث است ومحمد بن زکریا خوردن لحیه التیس را رافع سموم دانسته است. ضریر انطاکی در تذکره گوید: هو الهوفسطیداس و اذناب الخیل نبت کورق الکراث لکن لایرتفع. عفص حاد الرائحه بارد یابس فی الثانیه او الثالثه او حار فی الاول یقطع الاسهال و النزف و قروح الرئه و الصدر و ارتخاء المعده شرباً والجراح و التأکل ذروراً و یجبر الکسر لصوقا وهو یضر الکلی و یصلحه العناب و شربته مثقال و بدله عصاره الافسنتین و هو من مفردات التریاق