جدول جو
جدول جو

معنی کلاغ پا

کلاغ پا
غازایاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود
پای کلاغ، زغارچه، آطریلال، اطریلال، پاکلاغی، رجل الغراب
تصویری از کلاغ پا
تصویر کلاغ پا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کلاغ پا

کلاغ پر

کلاغ پر
پریدن کلاغ. یا تنگ کلاغ. وقت غروب، بطور لوزی فرش کردن کف اطاق یا حیاط بطوری که گوشه های نظامیها بهم متصل باشد، در این صورت هر چند عدد نظامی شبیه بکلاغها در حین پرواز بنظر می آیند: (در صحن خانهء... نظامیها بعضی جاها بطور معمول مربع و بعضی جاها کلاغ پر بود)
فرهنگ لغت هوشیار

کلاغ پر

کلاغ پر
پریدن کلاغ، فرش کردن کف اتاق یا حیاط به طور لوزی به شکلی که گوشه های نظامی ها به هم متصل شود، تنگ، وقت غروب
کلاغ پر
فرهنگ فارسی معین

کلاغ پر

کلاغ پر
حرکتی که در آن دو دست را پشت سر قرار داده و با حالت نشسته بر پنجۀ پا به جلو می پرند، تنبیهی به این شکل در سربازخانه ها، نوعی آجرفرش کف اتاق، حیاط یا حاشیه بندی کنار باغچه به طور لوزی، که گوشه های آجرها به هم متصل باشد
فرهنگ فارسی عمید

چراغ پا

چراغ پا
هر چیزی که چراغ روی آن بگذارند، پایۀ چراغ، حالت ایستادن اسب هنگامی که هر دو دست خود را بلند کند و روی دوپا بایستد
چراغ پا
فرهنگ فارسی عمید

زاغ پا

زاغ پا
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، سَراکوفت، سَرکوفت، نِکوهِش، مَلامَت، پیغارِه، تَفش، سَرزَنِش، بیغار، عِتیب، بیغارِه، تَفشِه، طَعنِه، تَفشَل
برای مِثال کبک خرامنده به صحن سرای / کبک روان را بزده زاغ پای (امیرخسرو - لغتنامه - زاغ پا)
زاغ پا
فرهنگ فارسی عمید

کله پا

کله پا
آدمی که حالش بهم خورده و از حال طبیعی خارج شده و در حقیقت سرش را بجای پایش گذاشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار