جدول جو
جدول جو

معنی قطائع

قطائع
قطیعه ها، جدایی ها، بریدگی ها، وظیفه ها، قطعه های ملک یا زمین که به کسی واگذار کنند که از درآمد آن زندگانی کند، جمع واژۀ قطیعه
تصویری از قطائع
تصویر قطائع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قطائع

قطائع

قطائع
موضعی است در بغداددر سمت غربی آن متصل به ربض زهیر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

قطائع

قطائع
جَمعِ واژۀ قطیعه. (معجم البلدان). رجوع به قطیعه شود
لغت نامه دهخدا

قطائف

قطائف
نان گوزینه ولوزینه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، رشته ای که از میدۀ گندم سازند و آن را رشتۀ قطائف خوانند. (آنندراج از منتخب). و در لطائف نوشته که حلوائی است نفیس، و عرب آن را کنافه گویند و قطائف نگویند. (آنندراج) ، نوعی از خرما که سرخ سپیدی آمیز و باریک میان باشد، جَمعِ واژۀ قطیفه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قطیفه شود
لغت نامه دهخدا

قطائعی

قطائعی
محمد بن حسن بن ازهر بن جبیر بن جعفر، مکنی به ابوبکر. از راویان است. وی از قعنب بن محرز و عمر بن شیبه نمیری ورمادی و جز ایشان روایت کند و از او ابوعمر و سماک و ابوحفص بن شاهین و جز ایشان روایت دارند. او حدیث وضع میکرد، و از احادیث موضوعۀ او حدیثی است که در آن مداد علما را با خون شهدا سنجیده است. (اللباب)
لغت نامه دهخدا

قطائط

قطائط
دهی است به یمن. (منتهی الارب). از دههای ذمار یمن است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

قمائع

قمائع
جَمعِ واژۀ قمیعه بمعنی تندی میان دو گوش ستور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قمیعه شود
لغت نامه دهخدا