معنی فساد - فرهنگ فارسی عمید
معنی فساد
- فساد
- تباه شدن، تباهی، پوسیدگی، فتنه، آشوب، ظلم، لهو ولعب
تصویر فساد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فساد
فساد
- فساد
- تباه شدن، متلاشی شدن، از بین رفتن، تباهی، خرابی، نابودی، فتنه، آشوب، لهو و لعب، کینه، دشمنی
فرهنگ فارسی معین