جدول جو
جدول جو

معنی غر زن

غر زن
زن بدکار، روسپی، فاحشه، قحبه، مردی که زن بدکار دارد، برای مثال من عزیزم مصر حرمت را و این نامحرمان / غر زنان بر زنند و غرچکان روستا (خاقانی - ۱۸)
تصویری از غر زن
تصویر غر زن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غر زن

غریزن

غریزن
به معنی پریزن که آردبیز و غربال باشد. (برهان قاطع). ظاهراً مصحف پریزن است. (حاشیۀ برهان چ معین). پرویزن. غریزان. غرویزن. (برهان قاطع). رجوع به غربال شود، خلاب و گل سیاه، و به این معنی و معنی اول هر دو با زای فارسی آمده است. (برهان قاطع) (آنندراج). گل سیاه ته آب. (فرهنگ رشیدی). غلیزن. (فرهنگ رشیدی). گل با ریگ آمیخته. صلصال. (الصراح من الصحاح). غریرن. غریژنگ. غریفج. غریفژ. (برهان قاطع). رجوع به برهان قاطع چ معین شود
لغت نامه دهخدا

غر زدن

غر زدن
آهسته سخن گفتن از سر خشم. غرغر کردن. (فرهنگ نظام). سخن گفتن اعتراض آمیز. با کلماتی نامفهوم ناخرسندی نمودن. لندیدن. قر زدن. غر و لند کردن. رجوع به غر و قر زدن شود، پنهان راضی کردن و بردن زن فاحشه و امرد. (فرهنگ نظام). فریفتن.
- غر زدن دختری یا زنی را، او را فریفتن به امری نامشروع. گول زدن و از راه بردن دختر یا زنی
لغت نامه دهخدا