مجاهد، جنگجو، کسی که در راه خدا با دشمنان دین می جنگد نوعی سکۀ قدیمی معادل بیست قرش بند باز، رسن باز، ریسمان باز، برای مثال سالک به سینه شو نه به صورت که عنکبوت / غازی نگردد ارچه برآید به ریسمان (مجیرالدین بیلقانی - ۱۵۲)، سغبۀ خلقم چو صوفی در کنش / شهرۀ شهرم چو غازی بر رسن (سعدی۲ - ۶۶۰) معرکه گیر مجاهد، جنگجو، کسی که در راه خدا با دشمنان دین می جنگد نوعی سکۀ قدیمی معادل بیست قرش بند باز، رسن باز، ریسمان باز، برای مِثال سالک به سینه شو نه به صورت که عنکبوت / غازی نگردد ارچه برآید به ریسمان (مجیرالدین بیلقانی - ۱۵۲)، سغبۀ خلقم چو صوفی در کنش / شهرۀ شهرم چو غازی بر رسن (سعدی۲ - ۶۶۰) معرکه گیر