معنی طامور - فرهنگ فارسی عمید
معنی طامور
- طامور
- طومار، مکتوب یا نامۀ بلند، دفتر، صحیفه، نامه، تومار
تصویر طامور
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با طامور
طامور
- طامور
- طومار، نامه، کتاب، دفتر، (منتهی الارب) (آنندراج)، و رجوع به المعرب جوالیقی ص 225 شود
لغت نامه دهخدا
مامور
- مامور
- آنکه برای انجام کاری معیّن و منصوب می شود، امر شده، فرمان داده شده
فرهنگ فارسی عمید