معنی شواغل
- شواغل
- شاغل ها، جمع واژۀ شاغله و شاغل، آنچه انسان را به خود مشغول می سازد و از توجه به امور معنوی بازدارد، قیود و علایق مادی
واژههای مرتبط با شواغل
شواغل
- شواغل
- جمع شغل
دواغل
- دواغل
- جمع داغله، پتیاره ها، بلاها
شوامل
- شوامل
- هرآنچه چیزی را دربرداشته و شامل وی باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شامل شود
شواکل
- شواکل
- جَمعِ واژۀ شاکل. راههای گشاده که از شارع عام برآمده باشد. (از منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ شاکله. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). و رجوع به شاکل و شاکله شود
شواعل
- شواعل
- جَمعِ واژۀ شاعل و شاعله. (ناظم الاطباء). رجوع به شاعل شود
شاغل
- شاغل
- پیشه ور، کاردار
شاغل
- شاغل
- مشغول کننده، در کار کننده
شوال
- شوال
- ماه عید فطر، ماه دهم از سال قمری شلوار و تنبان، زیر جامه
شاغل
- شاغل
- دارای شغل، مشغول به کار، مانع،
برای مِثال جهانیان به مهمّات خویش مشغول اند / مرا به روی تو شغلی ست از جهان شاغل (سعدی۲ - ۶۵۴)
