جدول جو
جدول جو

معنی سپیچه

سپیچه
کفک سفید رنگ که بر روی خم شراب یا سرکه تولید می شود
تصویری از سپیچه
تصویر سپیچه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سپیچه

سپیچه

سپیچه
آنچه روی سرکه و شراب بسته مانده مانند قیماق که بر سر شیر بسته شود. (آنندراج) (انجمن آرا) :
آبش همه شاشۀ گلاب است
نافش ز سپیچۀ شراب است.
فرید احول (از آنندراج).
و رجوع به سپیجه و سبیجه شود
لغت نامه دهخدا

سپیده

سپیده
سفیدی و روشنایی صبح، در علم زیست شناسی سفیده،
سِفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سِپیداب، سِپتاک، سَپیتاک، باروق، سِپیداج، اِسفیداج
سپیده
فرهنگ فارسی عمید

سپیده

سپیده
روشنایی کمی که هنگام آغاز صبح در آسمان مشرق پدیدار می شود، سفیده
سپیده
فرهنگ فارسی معین