جدول جو
جدول جو

معنی ساده رو

ساده رو
پسری که هنوز ریش در نیاورده ساده رخ، ساده زنخ، برای مثال چو خواهی که قدرت بماند بلند / دل ای خواجه در ساده رویان مبند (سعدی۱ - ۴۷)، زیبا
تصویری از ساده رو
تصویر ساده رو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ساده رو

سایه رو

سایه رو
در سایه رونده، کنایه از شب رو، کنایه از شب زنده دار
سایه رو
فرهنگ فارسی عمید

ساده رخ

ساده رخ
ساده رو، پسری که هنوز ریش در نیاورده ساده رخ، ساده زنخ، زیبا
ساده رخ
فرهنگ فارسی عمید

سایه رو

سایه رو
کنایه از شب زنده دار. (برهان) (آنندراج). شب زنده دار. (شرفنامه) ، کنایه از دزد و عیار و شب رو. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ساده روی

ساده روی
کنایه از دلبر محبوب، و مراد خالی بودن از کدورت ریش و بروت و عاری بودن چهرۀ ملک وارش از غل و غش، و این وصف مخصوص ذکور است. (شعوری). ساده. ساده رخ. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک. امرد، بیریش. که ریش نیاورده باشد:
غلام ارساده رو باشد وگر نوخط بود خوشتر
خوش اندر خوش بود باز آنکه با زوبین و چاچله.
عسجدی.
چو خواهی که قَدرت بماند بلند
دل ای خواجه بر ساده رویان مبند.
سعدی (بوستان).
یکی را چو سعدی دلی ساده بود
که با ساده روئی درافتاده بود.
سعدی (بوستان از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ساده رخ

ساده رخ
امرد. بی ریش. ساده. ساده روی. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک:
ساده رخ نزد آنکه خویشش نیست
شب چرا میرود چو ریشش نیست.
اوحدی
لغت نامه دهخدا