جدول جو
جدول جو

معنی رئیسه

رئیسه
رئیس، سرور، سردار، سردسته، پیشوا، سرپرست و مهتر قوم
تصویری از رئیسه
تصویر رئیسه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رئیسه

رئیسه

رئیسه
مونث رئیس رئیسه دیر. یا رئیسه اعضای بدن اعضای مهم بدن انسان و حیوان
فرهنگ لغت هوشیار

رئیسه

رئیسه
مؤنث رئیس. رجوع به رئیس شود.
- اعضاء رئیسه، اندامهای مهم تن. دل و دماغ و جگر و خایه را گویند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
- هیأت رئیسه، اعضای برجسته وعالی رتبۀ یک مؤسسه یا شرکت یا انجمنی، مانند هیأت رئیسۀ مجلس
لغت نامه دهخدا

رئیسی

رئیسی
دهی است در هشت فرسنگی شمال لار. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

ریسه

ریسه
تار، رشته، در علم زیست شناسی رشته ای از یاخته های همانند، تارهای سلولی بسیار ظریفی که از اجتماع آن ها اندام برخی از گیاهان مانند قارچ و جلبک تشکیل می شود
ریسه
فرهنگ فارسی عمید