معنی روان شاد روان شاد شادروان، مرحوم. عنوانی احترام آمیز برای فرد درگذشته تصویر روان شاد فرهنگ فارسی عمید
روان شاد روان شاد شادروان: او روان شاد است تا فرزند اوست صورت عدل و روان مملکت. خاقانی. رجوع به شادروان شود لغت نامه دهخدا
روان کاه روان کاه آنچه باعث افسردگی و آزردگی روح می شود، امری سخت و دشوار که روح را کسل و آزرده می سازد، کاهندۀ روان، روان فرسا، جان کاه، جان گزا فرهنگ فارسی عمید
روان شدن روان شدن جاری شدن، جریان پیدا کردن، برای مِثال زخون چندان روان شد جوی درجوی / که خون می رفت و سر می برد چون گوی (نظامی۲ - ۱۸۹)، کنایه از فراگرفتن و ازبر شدن درسروانه شدن، رفتن، به راه افتادن، راه افتادن فرهنگ فارسی عمید