جدول جو
جدول جو

معنی دوست وار

دوست وار
دوست مانند مانند دوست، دوست نما، شبیه دوست، دوستانه، برای مثال مده بوسه بر دست من دوست وار / برو دوستداران من دوست دار (سعدی۱ - ۵۷)
تصویری از دوست وار
تصویر دوست وار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دوست وار

دوستوار

دوستوار
دوست مانند، (ناظم الاطباء)، دوستانه، (ناظم الاطباء)، صمیمانه، (یادداشت مؤلف) :
نوشتم یکی نامۀ دوست وار
که هم دوست بوده ست و هم نیک یار،
دقیقی،
گر نظری دوست وار بر طرف ما کنی
حقه همه کیمیاست وین مس ما زر شود،
سعدی،
مده بوسه بر دست من دوستوار
برو دوستدار مرا دوست دار،
سعدی
لغت نامه دهخدا

پوست مار

پوست مار
پوستی که از مار از تن اندازد. یا مثل پوست مار. سخت نازک
پوست مار
فرهنگ لغت هوشیار

پوست مار

پوست مار
پوستی که مار از تن اندازد. هلْآل. مسلاخ. (دهار) (منتهی الارب). سلخ الحیه. شرانِق. شُرانق. سبی الحیه. سلخ. خرشاء. (منتهی الارب) ، مثل پوست مار، سخت نازک
لغت نامه دهخدا