معنی دروان - فرهنگ فارسی عمید
معنی دروان
دروان
دربان، آنکه جلو در سرا و کاخ نگهبانی کند، نگهبان در
تصویر دروان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دروان
دروان
دروان
در حال دِرو. (یادداشت مرحوم دهخدا). در حال درو کردن
لغت نامه دهخدا
دروان
دروان
دربان. حاجب. بواب. (آنندراج). پاسبان در. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دروان
دروان
بچۀ کفتار از ماده گرگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دروان
دروان
دهی است از دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران واقع در 32 هزارگزی شمال کرج، با 1026 تن سکنه. آب آن از رود محلی و چشمه سار تأمین می شود و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
زروان
زروان
نام یکی از ایزدان در ایران باستان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پرده بردار دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.