معنی دربند دربند در قید، گرفتار، اسیر، کوچۀ بن بستی که در داشته باشد، راه تنگ و باریک در کوه، راه میان دو کوه، دره، دژدر بند بودن: گرفتار بودن، اسیر بودن، زندانی بودندر بند کردن: مقید ساختن، اسیر کردن، زندانی کردن تصویر دربند فرهنگ فارسی عمید