جدول جو
جدول جو

معنی خنگ سار

خنگ سار
ویژگی کسی که تمام موهای سرش سفید باشد، سرسفید، سفیدمو، برای مثال چند بگشت این زمانه بر سر من / گرد جهان کرد خنگ سار مرا (ناصرخسرو - ۱۲۵)
تصویری از خنگ سار
تصویر خنگ سار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خنگ سار

سنگ سار

سنگ سار
دهی است از دهستان جرگلان بخش مانۀ شهرستان بجنورد. دارای 138 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

خنگسار

خنگسار
کسی که همه موهای سرش سفید شده باشد سر سفید، شوره که از آن باروت سازند
فرهنگ لغت هوشیار

تنگ سال

تنگ سال
خُشکسالی، سال کمیابی و گرانی خواربار، قَحط سالی، تَنگ سالی، بَدسالی
تنگ سال
فرهنگ فارسی عمید

تنگ بار

تنگ بار
آستان و درگاهی که بار یافتن در آن دشوار باشد، برای مِثال دل شه در آن مجلس تنگ بار / به ابرو فراخی درآمد به کار (نظامی۶ - ۱۰۷۹)، ویژگی کسی که هیچ کس را نزد خود بار ندهد و راه یافتن به او ممکن نباشد، از نام های باری تعالی
تنگ بار
فرهنگ فارسی عمید

سنگ ساو

سنگ ساو
سُوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فَسان، فَسَن، سان، سان ساو، سامیز، مِسَنّ
سنگ ساو
فرهنگ فارسی عمید

رنگ کار

رنگ کار
کسی که اتومبیل، صنایع چوبی و امثال آن را رنگ می کند
کنایه از حیله گر، مکار، نیرنگ ساز، فریب دهنده، برای مِثال نگه کرد گرسیوز رنگ کار / ز گفت سیاوخش با شهریار (فردوسی۲ - ۶۷۱)
رنگ کار
فرهنگ فارسی عمید