جدول جو
جدول جو

معنی خلوت سرا

خلوت سرا
خلوت خانه، خانۀ خالی از اغیار که بیگانه در آن نباشد، در تصوف محل رازونیاز سالک
تصویری از خلوت سرا
تصویر خلوت سرا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خلوت سرا

خلوت سرای

خلوت سرای
خلوتخانه. (ناظم الاطباء) :
در چارسوی کون و مکان وحشت است خیز
خلوتسرای انس جز از لامکان مجوی.
خاقانی.
در سور سر رسیده و دیده بچشم سر
خلوتسرای قدمت بی چون و بی چرا.
خاقانی.
دیده ام خلوتسرای دوست در مهمان سراش
تن طفیل و شاهددل میهمان آورده ام.
خاقانی.
ای که خلوتسرای قدر تو را
چرخ چون حلقه از برون در است.
ظهیرالدین فاریابی.
وآنگه او را بمحرمی بسپرد
تا بخلوتسرای دختربرد.
نظامی.
حریفان خلوتسرای الست
به یک جرعه تا نغمۀ صور مست.
سعدی.
بحاجب در خلوتسرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست.
حافظ.
خلوت سرای اوست چون گرمابۀ زنان
پر قال و قیل و ولوله و پرصدا شده.
امیدی.
رجوع به خلوتخانه شود، نهانخانه. مبال. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خلوت گرای

خلوت گرای
مایل بخلوت. خلوت گزین:
چو دانست کو هست خلوتگرای
پیاده به خلوتگهش کرد رای.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خلیل سرا

خلیل سرا
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن. دارای 321 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسوله و محصول آن برنج و ابریشم و گردو و ذغال. شغل اهالی زراعت و کسب و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

خلوت سگال

خلوت سگال
آنکه در خلوت می اندیشد. خلوت گزین. آنکه در خلوت با خدای خود سر و سری دارد:
که چندین سخنهای خلوت سگال
حوالت مکن بر زبانهای لال.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خلوت ساز

خلوت ساز
آنکه خلوت کند. آنکه بخلوت نشیند. آنکه نزد نامحرمان نرود:
دختر خوبروی خلوت ساز
دست خواهندگان چو دید دراز.
نظامی.
چون شب آمد نه شب که حجلۀ ناز
پردۀ عاشقان خلوت ساز.
نظامی
لغت نامه دهخدا