جدول جو
جدول جو

معنی حکم

حکم
کسی که برای حل مشکل یا رفع دعوا انتخاب می شود، داور
تصویری از حکم
تصویر حکم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حکم

حکم

حکم
لگام در دهن اسب کردن حکومت، امر کردن و فرمان دادن، حکم کردن حکومت، امر کردن و فرمان دادن، حکم کردن
فرهنگ لغت هوشیار

حکم

حکم
فرمان، امر، در علم حقوق رای صادر شده از سوی دادگاه یا قاضی مثلاً حکم اعدام، نوعی بازی ورق، در ریاضیات نتیجۀ حاصل از یک فرض، قضا، سرنوشت، حکمیت، حکومت، اطاعت، تبعیت
حکم غیابی: در علم حقوق حکمی که دادگاه دربارۀ کسی که در جلسۀ دادرسی حاضر نشده صادر می کند
حکم
فرهنگ فارسی عمید