جدول جو
جدول جو

معنی چرب کار

چرب کار
کسی که غذای چرب مانند آبگوشت، کباب و مانند آن ها بپزد، صنف کله پز و دیزی پز
تصویری از چرب کار
تصویر چرب کار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرب کار

چرب کار

چرب کار
آنکه غذای چرب پزد چون دیزی پز و کله پز و مانند اینها: جملۀ خلایق را بشمشیر برد از اسفاهی و حواشی و هر حلواگر و چربکار و نانوا و قصاب و خوردنین پز که در شهرها و قصبه ها بود آنجا فرودآورد. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا

چرخ کار

چرخ کار
کسی که با چرخ کار می کند، کسی که با چرخ چاقوتیزکنی کارد و چاقو تیز می کند، آنکه با ماشین تراش، فلزات را تراش می دهد، تراش کار
چرخ کار
فرهنگ فارسی عمید

چرخ کار

چرخ کار
تراشکار. متخصص تراش دادن فلزات. چرخ گر. استاد صنعت تراشکاری. رجوع به چرخ کاری و چرخ گر و چرخ گری شود
لغت نامه دهخدا

خراب کار

خراب کار
آنکه چیزی را خراب می کند، در علوم سیاسی کسی که به علت مخالفت با سیاست حاکم بر جامعه، برای آسیب رساندن به تاسیسات تلاش می کند
خراب کار
فرهنگ فارسی عمید

چوب کاری

چوب کاری
کسی را با چوب زدن، کتک زدن کسی با چوب، کنایه از شرمسار ساختن با محبت بیش از حد، شغل چوب کار، نجاری
چوب کاری
فرهنگ فارسی عمید

طرب شکار

طرب شکار
آنچه طرب بیاورد، آنچه ایجاد شادی و طرب کند، برای مِثال آن جام طرب شکار بر دستم نه / وآن ساغر چون نگار بر دستم نه (حافظ - ۱۱۱۱)
طرب شکار
فرهنگ فارسی عمید

چرخ کاری

چرخ کاری
شغل و عمل چرخ کار
تراش دادن فلزات، تراش کاری
دوختن با چرخ خیاطی
چرخ کاری
فرهنگ فارسی عمید

قلب کار

قلب کار
کسی که سیم و زر ناسره به کار ببرد، برای مِثال خاقانیا به بغداد اهل وفا چه جویی / کز شهر قلب کاران این کیمیا نخیزد (خاقانی - ۸۵۱)، کسی که پول قلب سکه بزند
قلب کار
فرهنگ فارسی عمید