جدول جو
جدول جو

معنی توقر

توقر
آهستگی نمودن، بردبار شدن، وقار، سنگینی و گران مایگی
تصویری از توقر
تصویر توقر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با توقر

توقر

توقر
بردبار شدن، آهستگی کردن، سنگینی کردن، سنگینی، گرانمایگی
توقر
فرهنگ فارسی معین

توقر

توقر
وقار نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آهستگی نمودن و بردبار شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). آهسته و بردبار شدن. (از اقرب الموارد). حرمت نگاه داشتن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا