جدول جو
جدول جو

معنی تورمالین

تورمالین
سنگی متبلور به رنگ های زرد، سرخ و بنفش که در جواهرسازی به کار می رود
تصویری از تورمالین
تصویر تورمالین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تورمالین

ورمالیدن

ورمالیدن
دامن به کمر زدن، آستین بالا زدن، کنایه از گریختن و دررفتن
ورمالیدن
فرهنگ فارسی عمید

ورمالیدن

ورمالیدن
دامن برمیان زدن و پارچه ازار و آستین جامه را بالا کردن، گریختن از ترس (چه دامن برمیان زدن دویدن را آسان کند)
فرهنگ لغت هوشیار

ورمالیدن

ورمالیدن
دامن به کمر زدن، آستین بالا زدن، کنایه از گریختن و فرار کردن
ورمالیدن
فرهنگ فارسی معین

توشمالان

توشمالان
دهی از دهستان کنگاور است که در بخش کنگاور شهرستان کرمانشاه واقع است و 300 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

ورمالیدن

ورمالیدن
دامن بر میان زدن و پاچۀ ازار و آستین جامه را بالا کردن. (برهان) (ناظم الاطباء) ، کنایه از گریختن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فرار کردن. (ناظم الاطباء). چه، دامن را بر میان زدن، دویدن را آسان کند. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

اورمالی

اورمالی
دهن العسل و آن روغنی است که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و آنرا عسل داود نیز خوانند، گرم و تر است درچهارم، (تذکره ضریر انطاکی) (هفت قلزم) (از آنندراج) (برهان)، یک قسم مادۀ سقزی مایع و شیرین است که از تنه بعضی اشجار تراوش میکند، (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تیرمالی

تیرمالی
در تداول عامه، لاغر و چست، زن یا دختری با قد باریک و بلند و موزون و با قوت و با کمی مکر، لاغر و مکار، کشیده قامت، لاغر، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا