جدول جو
جدول جو

معنی بنشاختن

بنشاختن
نشاندن، کسی را به نشستن وا داشتن، وادار به نشستن کردن، جا دادن، خاموش کردن آتش، شاندن
تصویری از بنشاختن
تصویر بنشاختن
فرهنگ فارسی عمید