جدول جو
جدول جو

معنی اشک آور

اشک آور
آنچه باعث گریه یا ریزش اشک می شود مثلاً گاز اشک آور
تصویری از اشک آور
تصویر اشک آور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اشک آور

اشک آور

اشک آور
ماده یا حالتی که سبب گریه و اشک ریزی شود.
- گاز اشک آور، گازیست که در جنگها یا اعتصابات داخلی بکار برند. رجوع به گاز شود
لغت نامه دهخدا

اشک شور

اشک شور
اشک تلخ. اشک نیم شور. اشک غم:
ز اشک نیم شورحسرت آلود
نمک گیر مذاق دیده محمود.
زلالی (از آنندراج).
و رجوع به اشک تلخ شود، کسی را شاکی یافتن. (اقرب الموارد) ، به گله آوردن و افزودن اذیت و گلۀ کسی را. (منتهی الارب). افزودن بر اذیت و شکایت کسی. (اقرب الموارد). به گله آوردن. (تاج المصادر بیهقی). به شکایت آوردن. (زوزنی) ، دور کردن گله و اذیت کسی. (منتهی الارب). گله زایل کردن. (زوزنی) (تاج المصادر). از اضداد است. (اقرب الموارد) ، بیمار یافتن کسی را. (منتهی الارب) ، گرفتن چیزی از دیگری برای کسی جهت خشنود کردن وی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شاخ برآوردن درخت. یقال: اشکأت الشجره بغصونها، ای اخرجتها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

رشک آور

رشک آور
رشک آورنده. حسود و رشک برنده. (ناظم الاطباء). به معنی حسود است. (از شعوری ج 2 ورق 5). رشکور. رشکین. (یادداشت مؤلف) ، گاهی به معنی غیور و باتعصب آید. (از شعوری ج 2 ورق 5)
لغت نامه دهخدا

اشک ابر

اشک ابر
کنایه از باران و قطراتی که که از ابر فرو میریزد، اَشکِ میغ، اَشکِ سَحاب
اشک ابر
فرهنگ فارسی عمید

خشک آخور

خشک آخور
آخوری که در آن کاه و جو نباشد، کنایه از زندگی فاقد چیزی برای خوردن
خشک آخور
فرهنگ فارسی عمید

اشک بار

اشک بار
کسی که پی در پی گریه می کند، گِریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اَشک فِشان، گِریِه گَر، گِریِه مَند، اَشک ریز، اَشک باران، گِریِه ناک، گِریَندِه
اشک بار
فرهنگ فارسی عمید