معنی اخگرستان اخگرستان جای اخگر، جای افروختن آتش، کانون، آتشدان، جای سوختن تصویر اخگرستان فرهنگ فارسی عمید
اخگرستان اخگرستان جای اخگر. محل سوختن. کانون. آتشدان. منقل: می تواند شعلۀ آهم پر پروانه شد کو سمندر تابگویم اخگرستانم توئی. ظهوری لغت نامه دهخدا
انگورستان انگورستان جایی که درخت انگور بسیار باشد، تاکستان، موستان، رَزستان، باغ انگوری فرهنگ فارسی عمید
انبرستان انبرستان دهی است در سبزوار. (یادداشت مؤلف) ، فراخ شدن رودبار. (ناظم الاطباء) (آنندراج). انبطح الوادی، فراخ شد رودبار. (منتهی الارب). و رجوع به منبطح شود لغت نامه دهخدا
انارستان انارستان باغ انار. (آنندراج). باغی که همه یا بیشتر آن درخت انار باشد. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا